🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جمعه ها

(ثبت: 266975) دی 23, 1402 

 

هفته ای یکبار روز جمعه ها
کسی پیوسته عدالت می گفت
با بیانی دلفریب و آرام
جمله ی نغز به عادت می گفت
مردمی از سر ِ اخلاص به او
دلخوش از گفته ی نابش بودند
همه جا صحبت عدل و داد بود
همه دنبال پیامش بودند
پیر و برنا , زن و مرد و کاسب
حرفهایش بخریدند و بدادند کاتب
سالها طی شد و هر روز ضعیفان بیشتر
کارشان مخمصه افتاد , نحیفان پیشتر
فقر بر فقر فزون شد , درد بر درد سوار
پول بر پول خزید و عیش ِدوستان بسیار
ادعا داشت بسازد سقف بشکسته ی ما
ولی هر روز فزون شد , دود و خاکستر ما
بعدها در دل دریای فراعن افتاد
همچو ماهی به کف داغ خیابان افتاد
خطبه ی عدل بپایان شد و سالوس برفت
امتی از غم درمانگی از تاب برفت

تقدیم به عاقلان درگاه

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا