🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 حکایت روزگار

(ثبت: 238195) فروردین 29, 1400 

حکایت روزگار

تا سوز دل به هر ورقش یادگار نیست
نقش قلم به دفتر کس ماندگار نیست

سوسو نمی زند به شبستان خویشتن
شمعی که مبتلا به غم شام تار نیست

کی نغمه سر کند به سر شاخه ی امید
مرغی که عاشق سحر و نو بهار نیست

آن باغبان که شاهد فصل خزان نبود
در انتظار چیدن سیب و انار نیست

دودی به دیده از سر آتش خزید و گفت:
هر خرمنی که لایق سوز و شرار نیست

نقدی نداده حاصل هر جوهری کز او
در کوره های بوته ذوبش عیار نیست

محنت کشان بزم محبت نوشته اند:
جز نام خوش حکایتی از روزگار نیست

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    فروردین 29, 1400

    سلام و درود

    چقدر سعادت داشتم که امروز توانستم به سایت آمده و این غزل زیبای شما را بخوانم
    عالی ست

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👌🌿

  2. کبری محمدی

    اردیبهشت 2, 1400

    کی نغمه سر کند به سر شاخه ی امید
    مرغی که عاشق سحر و نو بهار نیست
    آن باغبان که شاهد فصل خزان نبود
    در انتظار چیدن سیب و انار نیست🌹👏👏🌹

    سلام
    به به قلم تان ستودنی ست
    لذت بردم
    سپاس
    🌹🌺🌹🌺🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا