🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خدای مردآفرین

(ثبت: 235689) بهمن 4, 1399 

خدای مردآفرین

در اوج آزادی،
و خیال بافی های فمنیستی
هنوز بوی بردگی سرم را به درد می آورد
از توی رادیکال،
مرگ بر مرد شعله می کشد
و اولین خدا،
خدای مردآفرین
امروز پشت ویترین های فروش
حتی از عروسک های باربی هم،
بی نفس تر اشکهایش را
حبس می کند در صدف چشم هایش
و ندای آزادی
شبیه سکه می ماند
مرگ یا درد،
و این پاداش خدای مردآفرین
رونق بازار اقتصاد
و آذوقه ی چشم های گرسنه
و کینه و نفرت است که می کارند

و به حرمتِ نامت بانو
کَجاوه کجاست …؟؟
تا بر روی شانه هایم بگذارمت !!
من بعد از این هزاران سال
رنگی از برابری ندیده ام
روبرویمان دیواری از آزادی است
پشت دیوار،
همان داستان پیشین ماست
و هنوز در اوج آزادی،
و خیال بافی های فمنیستی،
بوی مرگ یا درد
کشیده عصاره عشق را از وجودشان

17/9/1393

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. حسین شیرکوند

    بهمن 4, 1399

    🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا