🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دیگر میتوانی بروی
خفگی یا فریاد
هر دو
مرا در پوسته ی خاطراتت
بارور میکنند
هر جا
رنگی از تو دارد
پای رفتنم به دنیایی بی حضورت را
زنده به گور می کند
بوی تند آن موسیقی
که در تپش محراب شبانه ام
خاموش گشت
یا خوشه های اشکی
که در چشمانم
سیاه مست مانده
همه
در نیمه ی پنهان فرو ریخته ام
راه دوباره بوسیدنت را
بر نفسهای من
نقاشی میکنند
و این درد ، درد ، درد
که پشت درب های خاکستری
هرزه وار رشد میکند
کاش
از چشمه ی سبز اعجازت
کور می گشت
دیگر میتوانی بروی
وقتی شمع های لاغرتر از دیروز
سخت مرا تکان میدهند
و شعر مرده در زندگی ام
نمیتواند
شوق پیراهنم را
بر چهارچوب غربی ات
بیاویزد
دیگر میتوانی بروی
#مستانه_دادگر
#ماهور
@mastanesepid????
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
آذر 27, 1397
درود بر شما.
لذتبخش و روان.
آشنایی زدایی از واژگان و تعابیر در اوج.
زنده باد
پاسخ
بستن فرم