🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خورشید جهان افروز
بیا تا غرق رویای تو و افسانه ات گردم
شبی در ساحل چشمم پی دُردانه ات گردم
بپاشی موج موج طره هایت را به دوش خود
و من دیوانه رقص شلال شانه ات گردم
بریزی در نگاهم چشم پر آشوب مستت را
که محو از پرتو رخساره فرزانه ات گردم
بگردم با دلی آشفته دور کاکل نازت
بسوزم بی محابا از غم و پروانه ات گردم
از آن روزیکه عالم را اسیر خویش میکردی
یقین کردم که روزی ساکن کاشانه ات گردم
تو خورشید جهان افروز آیین سحر باشی
و من خاک ره صحن و سرای خانه ات گردم
بیا تا بار دیگر سوره اعجاز من گردی
و من مومن ترین حوّاری پیمانه ات گردم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آبان 16, 1399
👏👏👏👏👏
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 17, 1399
با سلام و دروود خدمت شما آقای معصومی عزیز
بسیار زیبا سودید
زنده باد به این طبع روان و جاری
سربلند باشید و برکرانه شعر و ادب بدرخشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 17, 1399
درودها و آفرین و احسنت🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 18, 1399
بسیار زیبا و دلنشین سرودید جناب معصومی
قلمتان سبز 👏👏👏👏👏👏
پاسخ
آبان 19, 1399
دستمریزاد
واقعا غزلی زیبا بود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم