🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خون شهید

(ثبت: 13844) بهمن 17, 1397 

ضامن1 آيات حق ، خون شهيدان بُوَد

جوشش خونش از آن مايه ي ايمان بُوَد

خون شهيدان ما ، در ره قرآن بريخت

ضامن خون شهيد ، صاحب قرآن بُوَد

خون شهيدان ما بس كه، در ايران بريخت

سر به سر ايران ما ، لاله ي گلگون بُوَد

وصف شهيدان دين ، قادر سبحان بگفت

دين مسلمانـي از قادر سبحان بُوَد

حمزه اول شهيد ،همره پيغمبر(ص) است

همره اولاد آن ، خيل2 شهيدان بُوَد

حزب حسيني (ع) چرا شد به ره حق شهيد

زآنكه حسين (ع) از وفا همره جانان بُوَد

جنگ يزيد و حسين مركز اين مذهب است

مذهب ما پاكي اش بر همه انسان بُوَد

واي بر آن لعنتي ، كُشت حسين(ع) رسول

ظلم كجا ، اينچنين در همه دوران بُوَد

حزب خميني چو آن حزب حسيني (ع) شده

هديه ي راه حقش ، جسم و سر جان بُوَد

حزب خميني(ره) بـبين،رو به شهادت رَوَند

چونكه خميني(ره) به جا ،رهبر ايمان بُوَد

پيرو راه علي (ع) ، ملت ايراني است

آنكه به محراب حق ، چشم شهيدان بُوَد

در دهه ي روز فجر3، صبح سعادت رسيد

صبح سعادت در اين ، ملت ايران بُوَد

حمله ي آن روز فجر ، فتح بزرگي شده

حمله ي جنگ آوران ، فاتح ميدان بُوَد

فجر به معناي صبح ، در لغت پارسـا

فتح در آن صبح فجر ، كار دليران بُوَد

سرخي خون شهيد ، شعشعه زد در افق

كز افق صبح فجر ، فتح مسلمان بُوَد

نام گذاري فجر ، حرف كدام عالم است

از اثر حرف آن ، پيـر جمـاران بُوَد

اين دهه ي فجراز آن رأي خميني به پاست

پايگه دين حق ، خون شهيـدان بُوَد

رأي فجاهت گران ، قابل فرمان نـبود

رأي خميني(ره) بجاست، قابل فرمان بُوَد

قامت رزمندگان ، نخل شجاعت شده

در تك و تازي جنگ ، فارس ميدان بُوَد

حرف خميني بجاست ،تيغ زبانش درست

بهـر دو چشم عـدو خار مغيلان4 بُوَد

سـرو شهادت بُوَد ، قامـت رزمنده هـا

همت آنهـا به دين ، در ره يـزدان5 بُوَد

از خطـر دشمنـان ، تـرس نـدارد ابـد

باك نـدارد شهيـد ، گر خطرش جان بُوَد

كي بتوان روبهان، حمله به شيـران كننـد

جرأت شيـران نـر ، در بچه شيران بُوَد

بعثي صدام شـوم ، حمله نـمودن به مـا

وز خطر حمله شان ، خود كه پشيمان بُوَد

ابلقيان1 را بگو ، حملـه به ايـران مـكن

ملـت ايـران مـا ، نسـل نريـمان2 بُوَد

هاتف غيب اين ندا داد و بگفت اين سخن

حمـله به ايـرانيـان، كار لعيـنان بُوَد

تجربه كردم من اين حرف كه گفتم به تو

دشمـن ايـرانيـان ، مايل نيـران3 بُوَد

فطرت انسان پاك ، دشمن انسان نـبود

دشمـن هر آدمـي ، فطرت ديوان بُوَد

دانش ايرانيـان تجربه كرده است و گفت :

حفظ و حمايت ز دين، بر همه عنوان بُوَد

شيعه ي نام علي(ع) زبده ترين مسلم است

در همه ي مسلميـن ، شيعه مسلمان بُوَد

آن علـي(ع) اول كه بود ، پيـرو راه خـدا

جمـله شهيـدان مـا ، پيـرو بر آن بُوَد

هر كه به آل علي(ع) ، جور و جفايي نمود

آب زقوم4 خورد و جزء زقلتـون5 بُوَد

علي(ع) هميشه در جهان،طراز امر حق بُوَد

علي(ع) به امر و نهي حق، طراز امتحان بُوَد

ملك سليمان بجاست حد و حدودش كجاست

مملكت ما چو آن ، ملك سليمان بُوَد

نام فريدون كه هست ، ملك فريدون كجاست

شرق بُوَد تا به غرب ، ملك فريدون بُوَد

حرف خدا صاف وپاك از دغل عريان شده

تيغ بر بُرنده كيست ، گاه كه عريان بُوَد

حرف مسلمان از آن حرف خداوندي است

منطق اسـلام ما از همـه افـزون بُوَد

بررسي حرف حق ،كار عوامي كه نيست

معنـي و فـهميدنـش كار نديمـان بُوَد

تير تظلـم كه خـورد بر سر مظلوم هـا

لـرزه ي آن تا سـر گنبـد گـردان6 بُوَد

كيفر ظلم و جفا ، گر چه خدا مي دهـد

از نظر هر عوام ، مخفـي و پنهان بُوَد

حرف معمـاي حـق ، از نظـر عارفـان

از ره معنـاي خود ، در ره عرفـان بُوَد

قامـت رزمنـدگان ، قابل تمجيـد7 شـد

بـر سـر فرمـان حق ، قابـل قربـان بُوَد

حكمـت حق گـرشود، شامل رزمنده هـا

ليـك سـر حكمتـش ، دسـت طبيبان بُوَد

حكمـت حق مي بُود در همه مخلوق آن

نِي كه ز فهميدنـش بر همه آسـان بُوَد

در همه ي روز وشب، وِرد8 زبان من است

سوي سقـر جاي آن ، دشمن ايران بُوَد

كاش نصيب تو بود، اجر9 شهادت حسن

چونكه ز الطاف حق ، اجر فراوان بُوَد

 

٭٭٭

 

1- كفيل- تاوان دار 2- گروه- تبار 3- روشني- سپيدي 4- نوعي درخت – خسك 5- خداوند

1- دو رنگ – سياه و سفيد 2- جدِ رستم زال 3- دوزخ – آتشها 4- درختي در جهنم 5- درختي تلخ زهردار

6 – گردون 7- مدح و ستايش 8- دعا – چيزي كه دايم بر زبان است 9- پاداش – مزد

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا