دختر زیتون

🌱دختر زیتون 🌱
ابر تیره باز بر سر زد هوای انقلاب
افکنَد بر جان نیلوفر دوباره اضطراب

قصد آن دارم سرایم تا شمیم عشق را
بوی باروت آید اما میشود حالم خزاب

واژگان شعر هایم رنگ و بوی خون گرفت
می تراود روی دفتر میکند دل را کباب

سطر سطرش می سراید نغمه های آتشین
بیتهایش بی ردیف و قافیه پر التهاب

از هجوم بی امان گرگ مست و زاغ پست
اوفتاده آتشی بر جان غزه بی حساب

ننگ بر آنانکه بر هر آتشی دامن زنند
در میان شعله هایش کودکی گردد کباب

سازمانهای حقوقی کز بشر دم میزنند
نامشان با آب و تاب و نقششان همچون سراب

صحنه گردانان مست و فاسد بین الملل
مانده اند اندر میان خلق عالم بی جواب

چیست پشت پرده تاریک این بازیگران
کز دو چشم دلربای کودکان بردست خواب

در میان موج خون و دود و آتش اشک و آه
دختر زیتون برایت می فرستم شعر ناب

میخورد بر بام ذهنم صبح تا شب این سئوال
با چه جرمی رنگ گیسویت شود با خون خضاب

مادری کن کودکان بی پناه غزه را
نیست آنان را بجز تو هیچ راه انتخاب

میکنم تقدیم بر آن گیسوان پر پرت
شاخه ای گل شیشه ای از عطر خوشبوی گلاب

میزنم چنگی به تار سرخ فام زلف تو
میکند رقصی پریشان زیر نور آفتاب

پای بر هر سو نهادی عاقبت بن بست شد
بی گمان دیگر “یگانه”، نیست راه انتخاب

#امیر_وحدتی_یگانه