🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دست دواگر

(ثبت: 262228) مرداد 4, 1402 

 

منم آن کهنه درختِ بی ثمر در تهِ باغ
که دلش خواست دمی خرّم و پرور باشد

نه برایِ اینکه خود به آرزویش برسد!…
بلکه میخواست پناهِ یک جفت کبوتر باشد

مثل آن قاصدکِ نشسته بر پایِ درخت
راضی ام که قامتم خسته و پرپر باشد

لیک پرپرشدن و گم شدنم در رهِ باد
علت خنده ی یک کودکِ خوش سر باشد

درد من چیده شدن از تنِ این صحرا نیست
کاش برچیدنِ من دستِ دواگر باشد

درد من مثل همان مردِ فقیریست که او
آرزو داشت شبی خیِّر و یاور باشد

 

سحرفهامی آهو

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    مرداد 4, 1402

    سلام و درود

    مضمون بسیار زیبایی دارد

    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱

  2. سینا دژآگه

    مرداد 5, 1402

    سلام و عرض ادب بانو فهامی ارجمند
    شعر بسیار زیبایی‌ست و نمایانگر خلاقیت شما در قالب‌های کلاسیک. با کمی ویرایش قطعه‌ای ناب خواهد شد.
    زنده باشید🌺🌸🌺🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا