🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دفتر جا مانده
عاقبت آواره از چشم غزالت می شوم
وامدار سرسر و رقص شلالت می شوم
گرچه می دانم که در یادت نماند باز هم
بارها سرگشته از قول محالت می شوم
مثل آدم در پی یک دانه گندم می روم
مثل حوا دلفریب سیب کالت می شوم
چون کبوتر اوج می گیرم که دریابم تو را
جرعه نوش چشمه ناب زلالت می شوم
باقی عمری که شاید مانده باشد نازنین
همنشین و پا به پای هر مجالت می شوم
دیدگانم را که زیر پای تو جا مانده اند
روشنایی ده که یکروزی وبالت می شوم
همچو معصومی بیمن دفتر جا مانده ای
شاعر گلواژه های خط و خالت می شوم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
مهر 12, 1398
… سلام استاد
عاشق و دربدر حس و خیالت می شوم….
پاسخ
مهر 12, 1398
چون کبوتر اوج می گیرم که دریابم تو را
جرعه نوش چشمه ناب زلالت می شوم
با امید خواهی نوشید جرعه ای از چشمه را
دستمریزاد استاد
در پناه حق
تقدیمی : 💐
میِ عرفان بده ساقی که به یک جرعه یِ می
راه یابم ز درون ، تا نگرم ، بر دو جهان
.
.
.
ولی اله بایبوردی
🍃💐🍃💐🍃💐🍃
پاسخ
مهر 12, 1398
سلام بر استاد عزیز
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
مهر 12, 1398
بسیار زیباست این عاشقانه دلنشین
درودها استاد گرامیم🌺
پاسخ
مهر 12, 1398
سلام و درود
غزلی بسیار زیبا ست
لذت بردم
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
مهر 13, 1398
با سلام و درود آقای معصومی عزیز
شعر زیبایی بود
زنده باشید
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم