🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هـمان مـرد داناي گفتـار سنـج
به معنـاي گفتـار باشـد چو گنـج
زِ گفتـار بيـهوده مردمـان
نـپويـد ره زحـمت و راه رنـج
٭٭٭
زِ گفتـار هـر ياوه گويـي بـِرَنـج
هـمه حرف نيك و بدش را بسنـج
گـر از رأي خود خواهي اش آورد
بـيارد برايت دو صد درد و رنـج
٭٭٭
مي ترسم از آن روز قيامت و حسابش
درخواست كند حق عملم طبق كتابش
گـر طبق كتابش نبود هـر عمل من
آتش بسزايـم بدهـد جاي ثوابش
٭٭٭
آدم زِ علـم و دانـش حق ، خرّم است
زآن خرّمي به كنگره عرش مَحرم است
آدم كجـا و كنگره عرش در كجـا
مَحرمترين به علم خداونـد آدم است
٭٭٭
داناترين جـمله مـخلوق ، آدم است
در جستجوي علم خداوند عالـم است
آدم اگر نبود ، چه مـخلوق علم داشت
ما فوق علم جمله مـخلوق ، آدم است
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
تیر 7, 1400
سلام
درودها بر این اندیشه های زیبا
روحشان شاد
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹
پاسخ
شهریور 8, 1400
سلام و درود بانو
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خدایش رحمت کناد ، آمین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم