🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دوبیتی 96

(ثبت: 242621) آبان 12, 1400 

 

گـر حسن اين نـكته بفهميـد و گفت
غنچه صفت ، راز دلـش بر شكفت
اي تـو خـداوند بشـر آفريـن
حـكمت موجود تـو را ديد و گفت
٭٭٭
من از اثـر فيض خـدا رو به بـهارم
بـر درگه معبودي آن سر بـگذارم
من معتكف پرده غيبـم ، بـر آن يـار
گر دست تفقد بنهـد آن به كـنارم
٭٭٭
از وسوسـه نفس يقيناً به كـنارم
شيطان صفتي نيست به كردار وبه كارم
تا دست خداوند جهان بر سر من هست
شيطان نتوانـد كه بيايـد سر كـارم
٭٭٭
خـداوندا تويـي دانـا به هـر فـرد
نـداري بـنده اي آسـوده ، بـي درد
خـداوندا تـو كه داناتـر هـستي
نـگردد بنده ات از درد دلسـرد
٭٭٭
ديگر شب شـد، كه غـم رو برمن آرَد
غـم افـزونترم بـر دل گـذارد
خـداوندا ، تـو دانايـي به هـر غـم
هـمين غـم بـر سـرم آيا چه آرَد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. عظیمه ایرانپور

    آبان 12, 1400

    درود بر شما🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا