🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آن همه امروز
که
به روزمَرِگی به روزمرگی افتاده اند
این همه دیروز
که
در خیالِ خود به احساس فریاد می اندیشند
من و تو
بیش از مرگ
پیش از زندگی رنج می بریم
می بریم
چه چیزی با خود می بریم؟
شاید جسمی خالی از عشق
شاید جانی پُر از تردید
مرگ…
یک پارفت منطقی نیست
و بالاترین شهرت از آنِ مرگ است
این ترسو و بزدل
که
هرگز خودش را نشان نداد!
نداد
در این خیابانِ مهجور
هیچ صادقی هدایت نمی شود
هیچ کافکایی کافه های شعر را نمی فهمد
و هیچ انقلابی آزادی ندارد!؟
چه کسی را بر گونه های روز
بر روزنامه و روزهای نامه بنویسم
چه تولدی را بی صدا صدا کنم
که
شبیه پلی فونیک درد باشد؟
بنویسم:
دیوار آوار نیست
چون آزادی را
بر گونه های آن می توان نوشت
نوشت از هر بر نوشت و سرشت
از کِشت و زشت و از هر چیزی
که
از سر نه که از «سر» باید نوشت؟!
نوشت
آنگاه که من، تو و او را
در فصلی زرد می توان نوشت
زندگی کوتاه است
اما
در چشمانِ آن می توان رمانی بلند را نقاشی کرد
کرد
این روزها
نمی شود زندگی را زندگانی کرد
و عشق با حرفِ آخرخودش اغیاراست
اغیار است
مرگی که با مرگ های خودش بیدار است
عینی که با عینِ عشق بیمار است!
سپیدهای این صفحه را
چگونه بنویسم؟
وقتی خون در تیمارستان نقطه ها بستری است
وقتی چون
در چنان های خودش چنین است؟!
چنین است که
از نزدیک های دور می آیی
و چه زیبا
فریادها را
در سکوتِ کلمات فصل می کنی
فصل می کنی
تمامِ سطرها و بندها را
و پانویس می شوی در پی نوشتی
که
گریه های قلم را می خنداند
در آغوشِ کتابی که
به خاطرِ آزادی حروف اش را از دست داد!
داد
زندگی به من نمره ی صفر داد
تا به محدودیت صفر =0= بیندیشم
و مرگ به تو
کیست
چیست
نیست
و بیست داد!
شعر از:عابدین پاپی(آرام)
کرج6/8/1401
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
آبان 8, 1401
درود بر شما جناب پاپی گرامی
آزادی را آزادی که آزاد بنویسی یا در بند
آزادی آزادی ست
اگر چه مرغ در قفس ازاد نیست
بداهه
زنده باشید به مهر
💐🍃🙏👏👏👏👏
پاسخ
آبان 8, 1401
درودها جناب پاپی.
قلمتان پر توان.
جغد شوم شب پرستی پر گشود از آشیان
سرو آزادی دوباره با تبر شد سرنگون
🥀🥀🥀
پاسخ
آبان 14, 1401
با مهر بلند
سرفراز باشید به فرودها و فراز ها
پاسخ
بستن فرم