🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در کوچه ، کوچه ی کوچ
در فهم پرستویی
لای بلای باد
آواز سبز سر می داد…
از منقاربلاغت عشق
رنگارنگی صوت نقش ابد می بست…
بر شاخه شاخه ی تر
از تن نازک ثانیه
پنجره به نفس باز می کرد…
رقص معکوس را
در سقف متروک عنکبوتی
ترک
بازی به عطشهای بال
هدیه می کرد…
جنون می چید از چشم ستاره
باور می چشید از رگ امید
باران را
آبرنگ ،نقشهای زلال رویا
بهاررا
درچشمان جمود و یخ
از دور تماشا می کرد…
فصل سبز
رقم می زد در انجمن
عشق را
هزار داوودی و موسیقایی می نواخت
در گامهای فرهادی بلند
در مدار تبسّم تو می گشت…
تا تا تار جهان بشکند
از حسّ سپید
تاری پر کند از آب و آن و آیینه
روز بر زند از کنج لبت
حروف در صحن وهر چمن
گل نکنند جز به نبض نیاز نزنند نرقصند
نزنند دف به پایکوبان زمین
در حسن ختام
به پژمردگیها و مرده گیهای خاک
از نگاه گل گره بگشاید
به پیش چشمان تماشا
که چه ها رفته
بر سینه ی شرحه شرحه ی گل
تا کنون
و
برایت نوبت دوران بزنند
به رقص چشمها در بی قرار و مدار
عشق
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
فروردین 1, 1398
سلام بر استاد رشنوی عزیزم
سال نو مبارک
در پناه خدا شاد زی
🌷🍃👏
پاسخ
فروردین 1, 1398
سلامها
و
درود
بر شما
استاد گرانسنگم
جناب خراسانی عزیز
سپاس از حضور ارزشمند
و نگاه مهرتان
همیشه به مهر و نیکویی خداوند باشید🌺🌿🌺🌿🌺🌿
پاسخ
فروردین 2, 1398
درود و صد درود استاد گرامی
سپاس از شما
نوروز باستانی را محضرتان تبریک و شادباش می گویم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷🌷🌷🌷
❤️❤️❤️
پاسخ
بستن فرم