🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۳۹۸/۰۴/۳۱ |
| تعداد شعر: | 1280 |
| تعداد مطالب: | 234 |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۳/۰۲/۱۳ |
در نگاه مه و پروانه و شمع روی تو بود
چون شب آمد غزل از زمزمه ی موی تو بود
از ازل یاد رخت بود و تمنای دلم
عشق دیدار تو در همهمه ی کوی تو بود
عارفان حلقه ی ذکری به تمنا زده اند
تا مگر جلوه کنی گلشنی از بوی تو بود
می بریزید که تا چشم دلم باز شود
تا سحر چشم و دلم در گرو روی تو بود
شاهد و شمع و می و اشک اگر گل می کرد
میکده در گذر از غمزه ی دلجوی تو بود
اشک شمع و پر پروانه و آتش در دل
تا سحر تابش نور از خم گیسوی تو بود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
شهریور 19, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 19, 1399
هزاران سپاس از مهرتان
پاسخ
شهریور 19, 1399
پاسخ
بستن فرم