🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
زخمیست بردلم که دوچشم شما زدند
زخمی که عاشقانه در آن ماجرازدند
زخمی زروبرو که دلم رانشانه رفت
زخمی که در برابر آئینه ها زدند
زخمی که هرچه بود دگردل نشد دلم
بستندعهد و بعدِ دمی پشت پا زدند
نشتر زدند و زخم به نامردی ازقفا
هم دوستان جانی و هم آشنازدند
اول برای دیدن من صف کشیده اند
سیلی به صورتم همه درانتهازدند
دردستهام هیچ ندیدندزین سبب
زخمی غریبترزهمه ی زخمها زدند
دیدند نیست دادرسی، تا دل مرا
شمشیرهای آخته رادر خفازدند
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
مرداد 30, 1395
درود سید عزیز
بسیار خوب سروده اید بمانید و بسرایید
پاسخ
مرداد 31, 1395
سلام جناب حکیم عزیز
سپاسگزارم ازاظهارلطف وحسن نظر حضرتعالی
سرافرازباشید
پاسخ
مرداد 31, 1395
درود بر شما
زیبا سروده اید .
قلمتان سر سبز
پاسخ
شهریور 1, 1395
سلام خانم خیاط پیشه گرامی
سپاسگزارم از اظهارلطف وحسن نظر سرکارعالی
سربلندباشید ودلتان سبز
پاسخ
مرداد 31, 1395
بدون تعارف ، همه چیز در نهایت زیبایی و دلنشینی …
احسنت ها و درود ها بر شما …
پاسخ
شهریور 1, 1395
سلام جناب شاهنگیان عزیز
سپاسگزارم ازاظهارلطف وحسن نظر بی شائبه حضرتعالی
سرافرازباشید وپیروز
پاسخ
بستن فرم