🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آب اگر حرف و کلام تو نگارش می کرد
دستِ خوا هش به تمنّای تو پيدا می کرد
آبها ريسه کشان در حَرَمِ صُحبت يار
ناله از حسرت ديدار تو, نجوا می کرد
چرخشِ خاک چرا کرده زمين تا امروز
خاک بر سر زد و صد ولوله برپا می کرد
آب شرمگين که او سير نديدست هنوز
آنکه را کز قدمش خاکِ زمين گُل می کرد
ديده ها از چه جهت اشک به دامن ريزند
باغِ حسرت ز فراق نظرش گُل می کرد
چشمه ها از چه خروشند بر اين بُهت زمين
چون جفای خس و خاشاک دگر گُل می کرد
باد را گُو که چرا آب ربودی از ا بر
تا ابد زوزه ی غفلت زده اش گُل می کرد
خاک را گُو که چرا در بر او چشمه نشد
حسرتش باد که حسرت به زمين گُل می کرد
شعله های عطشِ آتشِ کين را بنگر
سوختن بر همه ی خيمه گُل, گُل می کرد
آب در محضر قدسش همه خجلتها برد
تشنگيهای اهالیِ حَرَم گُل می کرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
آذر 24, 1398
سلام و احترام
قوافی تغییر دارند یا اینجانب در خوانش مشکل دارم ؟
شعر آسمانی بود
مأجور باشید
درود ها
💐🙏💐
پاسخ
بستن فرم