🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زندان ِ تو در تو

(ثبت: 219594) دی 20, 1398 

 

در این زندان تو در تو
که زندانبان ِ آن درد است
به هر سو روی خود کردم
حصار و میله و سنگ است

پَر ِ پرواز را بستند
هوای باز را بستند
به ناهنجار ِ پی در پی
در ِ آواز را بستند

توانی در ضعیفان نیست
به لبها نای گفتن نیست
فشار بر گُرده ی مردم
حقیقت را گلو بستند

به شبها آه بر بام است
به روز , پیکار ناکام است
دویدن های تکراری
برای ملتی کار است

خداوندان زور و زر
به روی بالشی نرمند
هزاران سکه در صندوق
به عیش و نوشها , مستند

حقوق کارگرها هم
نمی ارزد به سد جوع
اجاره , حلقه ای مفقود
و دستانی که در بند است

تجارتخانه ها برجا
نمایشگاهها برپا
به روی برج و باروها
همایشها , چه پُر رنگ است

و نامردان به تیغ سود
کند ند پوستهایم را
و فقر خانمان سوزی
احاطه کرده آدمها

ندارد کودک معصوم
نوایی در دل ِکلبه
و محرومی در این سامان
به آب دیده می شوید
غبار از چهره ی ظالم

که شاید ابر باز آید
به باران نغمه ها سازد
بهاران باز گلباران
به سرخی یاد دلداران

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. مينا امينی

    دی 20, 1398

    💐💐

  2. توانی در ضعیفان نیست
    به لبها نای گفتن نیست
    فشار بر گُرده ی مردم
    حقیقت را گلو بستند

    سلام و درود

    استاد مروج ارجمند

    سپاس از اشتراک گذاری

    دستمریزاد

    تقدیمی : 🍃

    امیدی هست یارانی قیامی می کند هر جا
    به آزادی که با آزادگی ها خود کند احیا

    فدا جان را کند بر مردمانی دور از ثروت
    که محروم از رفاهی اجتماعی رانده از دنیا

    ولی اله بایبوردی

    20 / 10 / 1398

    🌿🌿💐🍃💐🌿🌿

  3. علی معصومی

    دی 20, 1398

    🌹🌹🍃🌹🍃

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا