🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بکوی دوست بَرَم سجده , که حلقه ی زُلفش
کمان کشید و زدود تیرگی به تیر مژگانش
بدستِ بادِ صبا , زین سرا , گِره بِگُشاید
شب از دو نیمه برون شد , که ماهِ مجلسِ اُنس
به شوقِ جلوه ی رویش , رَمید خُمارِ دو چشمم
به بانگِ نغمه و شور , رقص کنان ز خاک برخیزم
شب است و بسته شد , سرایِ سخن زاهلِ قلم
تراوشِ معنی ست , همه آفاق , غزل به غزل
به آستانِ حضورش سپُرده ام دستِ نیاز
که پایِ عقل شکست , سبویِ سجودم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
خرداد 25, 1400
درود بر شما🌿
پاسخ
خرداد 26, 1400
درودتان باد بزرگوار
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم