🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ساده به دستم نیامدی
از خویشتن بریده، گسستم نیامدی
چشم از هر آنچه غیر تو بستم نیامدی
حرف دوباره رُستن و برگیدن تو بود
دائم به روی شاخه شکستم نیامدی
گفتیکه فصل رویش سبزینه می رسی
عمری به انتظار تو هستم نیامدی
رسوای شهر و مضحکه این و آن شدم
گفتند مست و باده پرستم!… نیامدی
گاه از نگاه بیدلی ام شکوه می کنم
عمری کنار جاده نشستم نیامدی
از اشتیاق دیدن تو دل نمی کَنم
ای نور دیده ساده به دستم نیامدی
روز ازل به چشم تو دلداده ام نمود
هر جرعه ای به جام الستم… نیامدی
♤♤♤
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
شهریور 11, 1402
سلام و درود بر حضرت دوست
غزل فراق و اشتیاق زیبایی ست
اثر با شکوهی که تمام اعصار خواننده خواهد داشت
در پناه خدا
🌿👏👏👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
شهریور 11, 1402
درود …
مثل همیشه عالی 👏👏👏💐💐💐
پاسخ
شهریور 11, 1402
احسنت جناب معصومی ارجمند
🙏❤️🌺🌸🙏❤️🌺🌸🌿
پاسخ
شهریور 11, 1402
🌹
درود بر شما شاعر گرانقدر
زیبا و پر احساس سروده اسد
دستمریزاد
🌺🌸🌺🌸🌷🌸
پاسخ
بستن فرم