🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به باده وضو کرده ام به تاک ها افطار
به میکده سجاده ام و ذکر تو بسیار
من از تهاجم فقه و اصول و اخباری
به دیر و کُنشت رفته ام , به شب بیدار
گذشت عمر کوتاه به بحث و جدل
ز هر قلم و کاغذی , شدم بیزار
کلام شیخ و مدعی نداشت درمانی
به دردهای زمانه , نگشته ام هشیار
نه درس و استاد , نه منبر ِ وعظی
فشردم به انگشت , گوش خود بسیار
به حجره های ریائی و اخذ یک مدرک
چه گویمت ز عاقلان , از این گفتار
نصیب ما از قیل و قال , نبود جز نان
ز رنج ملتی ساخته اند , ضریح و کاخ بسیار
کجاست ثروت انبوه چه شد بر این ملت
کجا شد این نعمت , چرا شدیم بیمار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
دی 12, 1398
به دردهای زمانه , نگشته ام هشیار
درد ناعلاج اجتماعی
چه توان گفت استاد ارجمند
جناب مروج همدانی عزیز
دست مریزاد
تقدیمی : 🍃
🍃 نه التیام زمان را زمانه دردی را 🍃
ز هر کسی بشنیدیم ذکرِ تو بسیار
وضو به باده گرفتم به شهد گل افطار
به خانقاه برفتم عبور از دِیری
جمال یار بدیدم نما ، ز در دیوار
خبر ز فقه و اصولی گرفتم از یاری
به خلوتی که حصول آمدش شبی بیدار
اگر چه بحث و جدل بوده هست باشد کار
زیاد حرف شعاری شنیده ام بیزار
ز مدّعی بشنیدم کلام فقهی را
چه خوب جلوه ولی درد بیش گر هشیار
نه التیام زمان را زمانه دردی را
اگر چه کار بلد بوده منحرف بیمار
چه پندها بشنیدم ز درس استادی
به گوش خود بفشردم چه پنبه ای تب دار
چه گویمت ز ریایی مدارکی حاصل
اگر چه عاقل دوران به دور از گفتار
ز قال و قیل عبوری رسیم بر نانی
به جیب خالی ملّت بشد حیا آوار
ضریح و کاخ ببینم به هر دیار نما
گرسنه خلق ببینم چه ثروتی انبار
به خود نگاه کنم والیا گریز از خود
ز نعمتی که فراهم سپرده شد اغیار
ولی اله بایبوردی
12 / 10 /1398
🌈🌈🌈🌈🍃🌈🌈🌈🌈
پاسخ
بستن فرم