🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سال های پختگی

(ثبت: 211508) تیر 17, 1398 

 

اینک من و تو
بر روی تخته سنگِ بزرگی
در امتدادِ ساحل و دریا
دوره می کنیم
فصلی که سخت بود
فصلی که ساده بود
فصلی که سرد بود
فصلی که …. ناگهان،

انگشت های من
در دست های کوچک تو
قفل می شوند

گرمای نافذی
نوعی قریحه ی مبهم را
بیدار می کند
در عمقِ جانمان

این حسِّ عشق نیست
چیزی فراتر است که در ما
اعجازی از فراستِ دل ها را
اثبات می کند

بی حد و حصر
ایمان کودکانه ی نابی است
آکنده از نوای خوشِ الهام
با یک نسیمِ عطرِ ملایم
در یک ندای جاودانِ یگانه
از قطره اشکِ گوشه ی چشمانت
تا هر صدایِ محنت و شادی
از قلب های متّصلِ انسان.

– فریبا نوری
– شانزدهم تیرماه نود و هشت

 

 

 

 

نظرها 21 
  1. طارق خراسانی

    تیر 17, 1398

    سلام و درود

    بسیار لطیف و زیبا
    چیزی که همه ما آن را تجربه کرده ایم
    این شعر می تواند متعلق همه باشد.

    در پناه خدا🌿👏👏👏👏🌿

    • فریبا نوری

      تیر 18, 1398

      سلام
      ممنونم از لطف همیشگی استاد ارجمندم🌹🌹🌹🌹🌹

  2. جواد مهدی پور

    تیر 17, 1398

    سلام و عرض ادب محضر استاد گرانقدرم بانو نوری

    چقدر عالی سرودید

    لذت بردم

    با صدای آسمانیتان زیباتر ست

    سر بلند باشید به مهر

    درود هااا
    💐🌿🍃🙏👏👏👏👏🌺

    • فریبا نوری

      تیر 18, 1398

      سلام جناب دکتر مهدی پور ارجمند
      خیلی لطف دارید ممنونم
      🌹🌹🌹🌹🌹

  3. مسیحا

    تیر 17, 1398

    گفتی عشق نه گفتم پس چه مگر میتواند باشد حسی که انگار قرنها غسل تعمید خورده در دستان خدایان ماندم گیج و منگ گفتم حالا که این همه خواستن عشق نیست پس این همه واژه از عشق میگویند چیست .گفتم دروغ است نوعی فرار از عشقی که زیرشاخه را مریم مسیح امضا کرده برگشتم هر چه که از عشق گفت باورش کردم تا ثابت کنم عشق این است اما خدا دانا تر بود چنان همه بودنم اعتبارم. قلبم در راه دروغهایشان فنا شد حالا فهمیدم آری فراتر از عشق باید تا جاودانه شوی دیر شده میدانم خط بطلان بر تارخ قلبم کشیدی اما خدا را شکر میکنم عاشقانه چگونه بعد از من غنچه هوس آلود لبانشان به دیگران هدیه میشود .باختم .وتسلیم شدم در مقابل تقدس مهربانی ولی افسوس دیر .. آیه های حکمت آموزتان را کی خواهند فهمید نمیدانم

  4. فائزه ناظر

    تیر 17, 1398

    سلام و درود استاد بانوی عزیزم
    زیباست مثل همیشه
    خوشحالم که باز هم فرصتی شد برایم تا از شما بخوانم🌺🌺

    • فریبا نوری

      تیر 18, 1398

      سلام بانوناظر عزیزم
      لطف و محبت شماست ممنونم🌹🌹🌹🌹🌹

  5. زانا کوردستانی

    تیر 17, 1398

    درود دوست گرامی

    شعر زیبای شما را خواندم
    لذت بردم بسیار

    احسنت
    آفرین
    دستمریزاد

    👏👏👏👏👏👏👏

    🌹🌷🌺🌸در پناه خدا

    • فریبا نوری

      تیر 18, 1398

      سلام
      ممنونم از لطف و محبتتون
      🌹🌹🌹🌹🌹

  6. یاسر رشیدپور

    تیر 18, 1398

    سلام و عرض ادب شاعربانوی گرامی

    بسیار عالی و دلچسب بود

    سپاس فراوان نثارتان

    قلمتان همواره نویسا

    پاینده باشید به مهر

    💐🌿🌿🍃🌹🌹🌷🌺🌸🌸💐💐🌿🍃🌹🌹🌺🌺🌸🌿💐💐

    • فریبا نوری

      تیر 18, 1398

      سلام
      ممنونم از لطف حضور و دریافت نظرتان
      🌹🌹🌹🌹🌹

  7. مسیحا ناجی

    تیر 18, 1398

    تخته سنگی به وسعت زمین

  8. مسیحا

    تیر 18, 1398

    سلام ببخشید استاد بانو نظر بلندی که نوشتم موردی داشت که حذف شده

    • فریبا نوری

      تیر 18, 1398

      سلام من در سایت نبودم ولی پیامتون در بخش نظرات خودم هست دیدمش الان. من حذفش نکردم و فکر نمی کنم توسط سایت هم حذف شده باشه. شاید خصوصی ارسال شده ؟ از نظر من مشکلی نداشت و مثل همیشه تحلیل درست و دقیقی در جملات پایانی تون بود همان طور که تحلیل درست و دقیقی در این سه چار کلمه هست:” تخته سنگی به وسعت زمین” .
      ممنون و خوشحالم از دریافت این نظر دقیق
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  9. میرزایی

    تیر 18, 1398

    قطره اشکی درخشید در گوشه چشمم
    سلام بانو دلتنگتان هستم

  10. تیر 18, 1398

    سلام .
    شعری زیبا که بیاد چکامه ی دریا اثر لورکا افتادم
    زنده باد …

  11. اکبر رشنو

    تیر 18, 1398

    سلام
    و درودها
    بر شما بانو نوری
    سرودی ارزشمند و پر احساس
    وروان و ساده و صمیمی
    که احساس مشترک را در شادیها و الام بیان می کند
    و اون حس بقول شما بالاتر ازعشقست و ناگفتنی
    و
    از همه مهمتر این انتقال صمیمانه شما
    جالب و در خور تحسینست
    و بروز احساس قوی در شعر
    شعر را در تلطیف عالی می برد
    بسی فراتر از واژه ها
    دستمریزاد و احسنت🌺🌺🌺🍃🍃🍃

  12. منجی

    تیر 21, 1398

    شعر در دیوان دل وحی و لسانی دیگر است
    روح فی آیاتنا روح البیانی دیگر است
    خاتمی که مور در دستش سلیمان میشود
    در مقام لعل دل در یمانی دیگر است
    تربت آغوش او احیا کند هرمرده را
    خرقه عیسی به دوش وارثانی دیگر است

    عرض سلام و ادب و احترام تقدیم بانوی هنر سرکار خانم نوری عزیز

    هرچند فرصت کمی نصیبمان میشود تا از محضر خوبان هنر مانند شما لذت ببریم ولی شکر خدا شعر زیبا و دلنوشته عالی تان را از دست ندادیم
    کمتر از آنیم مابخواهیم شما را تحسین کنیم
    ولی قلم تان و روح شاعرانه تان بسیار زیبا و قابل تقدیر وارزشمند هست که لایق بهترین آفرینها باشین بارها وبارها
    لحظات خوب وخوشی برایتان آرزومندیم همیشه

    شبتان بخیر
    درپناه حق

  13. دنیا

    تیر 22, 1398

    بر روی تخته سنگِ بزرگی
    در امتدادِ ساحل و دریا
    دوره می کنیم
    فصلی که سخت بود
    فصلی که ساده بود
    فصلی که سرد بود
    فصلی که …. ناگهان،..
    درود بسیار زیبا بود
    قلمتون سبز🌷

  14. علی معصومی

    تیر 22, 1398

    درود و عرض ادب
    بانو نوری گرامی
    استاد ادیبم
    بهره مند گشتم از این همه خوبی
    🌹🌹
    هنوز بال و پرت را به زیر پر دارم
    هنوز با تو کمی حرف مختصر دارم
    اگر پریدی و رفتی ز خاطرت نرود
    هماره آرزوی اوج بیشتر دارم
    عزیز،کودک خوبم برای زندگی ات
    دعای پشت سری بهر هر خطر دارم

    🌿🌈
    در پناه خدا

  15. سلام و درود بر بانوی فرزانه

    زیبا و دلچسب

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا