طارق خراسانی
فروردین 14, 1399

سلام و درود
چه جاودانه ای سروده ای!!
به به
حظ کردم
رضا جان تصویر چه ربطی به شعر دارد ؟!
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏❤️🌹🌿

پاسخ
- رضا زمانیان قوژدی
  فروردین 15, 1399
  
  درود بر استاد بزرگوار و نور چشمانم❤️
  سپاس از نگاه محبت آمیزتان.
  در محضر اساتیدی همچون شما درس پس می دهم.چوبکاری فرمودید و شاگرد نوازی.
  بله متاسفانه تصویر دیگری بود که فرمت آن جور نبود و لذا به این تصویر راضی شدم.در لایه های درونی خود به ساز و کار صهیونیسم جهانی که آمریکا را اشغال کرده، اشاره دارد.کمی شعاری شد ولی حقیقت این است که همه گرفتاری های بشریت از این جرثومه فساد است و مزید بر آن، جهل توده ها.
  زنده باشید.
  
  پاسخ
محمدعلی رضاپور
فروردین 14, 1399

درودتان
حکمت آمیز و حکمت آموز…

پاسخ
- رضا زمانیان قوژدی
  فروردین 15, 1399
  
  سلام استاد رضاپور عزیز.
  محبت فرمودید
  
  پاسخ
محمدعلی رضاپور
فروردین 14, 1399

تشخیص بین باطل و حق هیچ ساده نیست👏👏👏

پاسخ
- رضا زمانیان قوژدی
  فروردین 15, 1399
  
  زنده باشید استاد رضاپور عزیز.
  
  پاسخ
علی معصومی
فروردین 15, 1399

..درود ها بر شما
♡♡♡♡
اندیشه ات سبز
ارجمند
☆☆☆☆☆
🌺🌸🌺🌸🌺🌸

پاسخ
- رضا زمانیان قوژدی
  فروردین 15, 1399
  
  سلام استاد عزیز.
  مانا باشید
  
  پاسخ
یاسر رشیدپور
فروردین 15, 1399

سلام و عرض ادب

بسیار عالی بود

درود فراوان نثارتان

قلمتان همواره نویسا

مانا باشید

🌹🌷🌺🌸🌸💐🌿🌿🍃🌹🌹🌷🌺🌸💐💐🌿

پاسخ
- رضا زمانیان قوژدی
  فروردین 16, 1399
  
  درود بر شما استاد رشید پور گرامی.
  سپاس از لطفتان.
  مانا باشید
  
  پاسخ

بستن فرم

سلام و درود

بسیار زیباست

سپاس از حضورتان

لذت بردم

شادکام باشید

در پناه خدا

این یک نقد است

ثبت نام در شعرپاک

کنار دوده ی سیگارَت بخار چای پریشان بود
دلیل قُل قُلِ قلیانت عبور از شب تهران بود

بر استکان اساطیرت شکوه دولت شاه عباس،
در ابروان کمانگیرت نشان آرش دوران بود

به قهوه خانه ی چشمانت چه پرده ها که نمی خواندم
که نقش رستم دستانت پر از حماسه ی پنهان بود

پیام قصه ی تهمینه، درام رستم و سهراب است
تمام غُصه ی آئینه فریب خوردن انسان بود

در این شبانه ی جنجالی میانِ پرده ی نقالی
ببر مرا به همان حالی که عشق مرشد شاهان بود

تمدنی و مباهاتی، نگاره ها و عماراتی
که تخت سلطنت جمشید در اوج کوه نمایان بود!

و داریوش خردمندی، کتیبه های فرهمندی،
پیام صلح خوشایندی که روی لوحِ زرافشان بود!

سوار موج خلیج فارس بتاز کوروشِ خاک پارس
به سوی آتش اسکندر، که نوح حامل طوفان بود

میان سینه ی تبدارم دوباره شور خزر دارم
ببار ابر تب آلوده به جنگلی که گلستان بود

بریز قهوه ی تلخی چند، بنوش شعر مرا با قند
که حال فال غم انگیزم شبیه پرچم ایران بود…

« ناهید سعیدی »

امیر راهین در افق

سپاس جناب راسخ

امیر راهین در افق

درود استاد لاهیجی سپاسمندم از نکته نطرات ونقدعالیتان زحمت کشیدید

حسن نبی در می گذرد…

درود استاد طارق عزیز سپاس از حسن توجه شما ، درس پس می دیم استاد🌹🌹

راسخ در افق

عالی

سیدمحمدرضا لاهيجی در افق

سلام زیباست اما چون فرمودید: چند نکته را عرض می‌کنم! ۱ ارکان‌بندی شعر را به صورتی پیش ببرید