🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
این تخته که امروز چنین آسودست
روزی بسرای باشکوهی بودست
اندر دل خود راز نهانی دارد
وز گردش ایام چنین فرسودست
گویند که بوده این سرا خانه خان
که امروز دگر نیست از او نام و نشان
این تخته فرسوده به ما می گوید
کو تخته و کو در و چه شد صاحب آن
آن تخته و در دگر فراموش شدند
آن خاطره ها هم بدر از گوش شدند
از صاحب آن خانه و خان نیست خبر
صد حیف که با خاک هم آغوش شدند
افسوس که ایام جوانی سر شد
گل های شکفته ای بسی پرپر شد
اکنون که رسیده ایم بر آخر راه
این عمر “یگانه” چه عجب آخر شد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
بهمن 2, 1400
سلام و درود
زنده و سرزنده باشید 🌹🌹🌹
پاسخ
بهمن 2, 1400
درود بر شما جناب رضا پور ارجمند.
🌷🌷🌷
پاسخ
بهمن 2, 1400
سلام جناب یگانه زیبا بود ولی ایکاش
بین رباعی ها فاصله میگذاشتید
💐💐💐
پاسخ
بهمن 2, 1400
سلام و سپاس از حسن توجهتان جناب یغمایی بزرگوار.
پاسخ
بستن فرم