🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سیل سییال سرخ

(ثبت: 233161) آبان 13, 1399 
سیل سییال سرخ

‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ … ‌‌
و
تو چه می دانی
بر سر شمع چه گذشت
در سراسر شب
که پر بود از
تاریکی و چاله و چوله های سخت
و نامردی شغادها و تلف
وُ
شمشیر بدست
کمین به چند و چون جان جسارت می زد
چه ها رفت!
آری چه ها
و
شمع هی در خود فرو می رفت
جان برکف
تکّه تکّه های خود را
به راه روشنی
به در و دیوار می زد
لحظه لحظه را
از رنگین و روشن جان شیرین پر می کرد
تا روز پیوند بخورد
و سر برسد
بر سر اینهمه درد
و
دوش حکایتی داشت
که چه ها بایدش می کشید و بکشد از شب
و شمع به آخرین
به پایان خود اشک می ریخت
در باد و باران
هزار بار
در کمای خاموشی می رفت
اما
باز سر بلند می کرد
در جسارت و با سوز و همه ی درد
صورت شعله می آراست به شب
و سوز و روز تقسیم می کرد
روان می شد
تا شطّ شطّ شعله ی جان
در انقراض شب بزند
و واویلایی بود در سکوت
که نگو
در تمامت خودش چنگ می زد
می خندید و می رقصید
و
که صدای پای روز را
در نزدیکی های خاکستر خویش می دید
کسی صدایش می زد
آری اینچنینست
آری چنین روز سر خواهد رسید
و سپید
بر می دمید
بر پیکر سییال خاکستر
که پریشانی خود را
با تمام جان و بهای آن به آغوش می کشید
نه دیگر هیچ
این بود
که خاکستر معبد بود
اجاق فروزان لاله زاران خویش
به رخ و رونق روز می کشید
این توتیای امید
این آتشگاه شمایل شعله سازانِ
سراپا نوید
چه خوب
و براستی چه خط امتدادی
با خون خود می کشید
م ی ک ش ی د…

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. دانیال فریادی

    آبان 13, 1399

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺

    سلام استاد گرانقدر از خواندش لدت بردممم
    بسیار زیبا

    سلامت باشید وشاد

  2. موسی عباسی مقدم

    آبان 13, 1399

    درود بر استاد رشنوی عزیز بسیار زیبا بود بزرگوارشادکام باشید🌹🙏🍃🌿💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا