🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سینه ریز۲

(ثبت: 208841) اسفند 18, 1397 

“انبوه ”
کوله باری
از ابرهای بارانزا
پشت پلکهایت!
همه مهربانی
پر جنگلی سبز
سر شار عطر گل ،
بی هیچ امان
افشان
روی سر ِ رویشِ گشوده آغوش،
وقتی
بغض مقدّست
روی دستان ابر
دست به دست می گشت…
تا بر یزد
برمزمن تنگدلی،
گره بگشاید
از زلف نگاه دوست داشتنی
حوصله را
پر کند از جویباران شور انگیز
درتقدیس ، بیاراید روی زمین
از جاری بودن تو!
رود روان شود…
بر سریاسمین،
افزونی تابناک انسان
بازمی شود…
بر چکامه های من
“لبان گل”
دلم را پر می کند …ازبال بودن
بودنی
در تعظم سینه ریز روح،
دامان، لبریز
ا ز تجانس دریا می شود وُ
شطّ عمیق ، روان در نگاه

 

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. درود برشما……….بسیار زیبا ست.🌺🌺🌺

  2. مازیار نژادیان

    اسفند 19, 1397

    درودها استادم🌹🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا