🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
“انبوه ”
کوله باری
از ابرهای بارانزا
پشت پلکهایت!
همه مهربانی
پر جنگلی سبز
سر شار عطر گل ،
بی هیچ امان
افشان
روی سر ِ رویشِ گشوده آغوش،
وقتی
بغض مقدّست
روی دستان ابر
دست به دست می گشت…
تا بر یزد
برمزمن تنگدلی،
گره بگشاید
از زلف نگاه دوست داشتنی
حوصله را
پر کند از جویباران شور انگیز
درتقدیس ، بیاراید روی زمین
از جاری بودن تو!
رود روان شود…
بر سریاسمین،
افزونی تابناک انسان
بازمی شود…
بر چکامه های من
“لبان گل”
دلم را پر می کند …ازبال بودن
بودنی
در تعظم سینه ریز روح،
دامان، لبریز
ا ز تجانس دریا می شود وُ
شطّ عمیق ، روان در نگاه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اسفند 18, 1397
درود برشما……….بسیار زیبا ست.🌺🌺🌺
پاسخ
اسفند 19, 1397
درودها استادم🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم