🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای هرچه می سُرایم
شعر نیست
نامت چیست؟
ای لباس سردِ تاریخ
ای فراتر از شعر
تو قانون نانوشته ی من بودی
ومن
ضمیر متصل است
و تنها با چشمان تو متصل می شود
و ما
ضمیر منفصل است
و تنها بی اختیار در درون خود فرو می ریزد
مانند زلزله ای بی دست و پا که از سرها سردرد می خواهد
ای درد ای پدر آدمیزاد
چرا سری که درد نمی کند را دستمال می بندی
ای هشدار دهنده ی راستین مرگ
از تو ممنونم که بارها زندگی را بر مچ دست هایم زده ای
به ساعت گفته ای عابدین پاپی را یک دقیقه جلوتر از مرگ با خبر کن
شاید حرفی از شعر را ننوشته باشد
شاید واژه ای از ویرانگی را نخوانده باشد
شاید جمله ای از جنوب را گم کرده باشد
ای همیشه بی رخت
همیشه بدبخت
ای هر چه می نویسم لُرنیستی
یکی از دیگری است!
بگو چرا ؟
من باختم ، تو باختی، او باخت
بگو چرا؟
ما باختیم اما شما و ایشان بُردند
خوش به حال کسی که بُرد
یا خوش به حال کسی که مُرد؟
کدام؟
بُرد فقط در جنگ خوب است
ودریک مسابقه ی ورزشی
اما فکر می کنم
بُردهمان کسی بود که مردانگی کرد
ومن و شما را به شهر بُرد
وما را نان داد
آب داد تا بزرگ شویم
می گویند برای آدمی دونوع بُرد وجود دارد
یا درهماورد با همه ی دیوارها برنده می شود
و یا شاعر می شودو
مفهوم زندگی را می بازد!
شعر از: عابدین پاپی(آرام)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
شهریور 23, 1401
جناب پاپی ارجمند
برنده انسان واقعی است که معنی انسانیت را خوب فهمیده است
🌹🌹🌹🌹💐
پاسخ
بستن فرم