🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شعر خوشه اي یا متغیّر

(ثبت: 1640) خرداد 14, 1395 

شعر خوشه اي  یا متغیّر

فکر کنم هفته ی وحدت سال 1364در چابهار  بود  خدمت استاد حمید سبزواری عرض کردم  به فکر سرایش شعر خوشه ای هستم .

 24  سال بعد  و در تهران در حین سرایش مثنوی عشق، اتفاق مبارکی رخ گشود که شعر خوشه ای متولد شد.

شعر خوشه ای قالبی ست که تمام قالب های شعر را می تواند در دل خود  داشته باشد .
در کتاب چشم سوم  صفحه ٨٨ – بخش يكم – در ادامه روشن بيني قطره آب  ابياتی ( به رنگ آبی ) آمده است که در ذیل ملاحظه می فرمایید:
….
غرب تسخيرِ خردمندان شود
جايگاهِ عزت و ايمان شود
«ما سميعيم و بصيريم و هُشيم
با شما نامحرمان ما خامُشيم »
»
هر چند كه گفت شخصِ حيدر
در ديده ي ماست ان مصوَّر
از سوي شمال همّتِ عشق
آيد به جنوب عزِّت عشق

«
ايزد دانا به ما فرموده است
كار روباه جهان بَد بوده است
او دريده سينه ي مرغان عشق
ديده خواهد شد ز ما طوفان عشق

اگر دقت شود وزن تغيير مي كند و دوباره به حالت اول باز مي گردد ، همین امر آغازی برای سرایش شعر خوشه ای شد.


حال در بخش های ديگری از مثنوي عشق ،ملاحظه می فرمایید که مثنوی  با اوزان مختلف ، رباعی و شعر سپید و… در کنار هم به یاری شاعر می آیند تا به راحتی نظر و عقاید خود را بیان کند :
صفحه ي ١٥٦ و ١٥٧ كتاب چشم سوم
اين جهان جاي ستمكاري مباد
جاي تهذيبِ نفوس است از فساد
از خليل آموز آن بالندگي
نيست در راهش كه سر افكندگي
تو رها كن خويش را در دست عشق
هستِ تو گردد نگارا هستِ عشق
»
شرف را چو ديدم به نان داده اند
به ناچيز دُرِّ گران داده اند
به دلبر بگفتم ، بگو چاره چیست؟
بفرمود چاره بجز باده نيست
شبي باده با نام دلبر زدم
طلاق دو دنيا به دفتر زدم
«
بخل يوسف را برد در قعرِ چاه
در پناه حق سر آرد بي گناه
عشق آنجا ضدِّ آن افكارِ پست
در كنارِ يوسفِ عاشق نشست
در صفحه ١٩٠
بخشِ سخن با آقاي اوباما:

گر كه تغيير جهان داري به سر
خويش را در منزل تغيير بَر
»
[١] Change for me change for you stop the war
گفته بر انسان چنين پروردگار
دين چراغ  و تو چراغ افروز باش
اين چنين در عرصه ها پيروز باش
«
[٢] I have been to” Gaza”Mr obama
بود آنجا خون و خاكستر چرا…؟!!
[٣] Moslem' has been ” Obama” put to trump's
ميجوٓد قاتل به آرامي آدامس!!
ديدي آخر خلق را خود در جهان
ني لنين ، ني ماركس شد آئينِ شان
صفحه ١٢٢
مي سرايم اي نگارا شعر روز
چشم خود از گفته هاي من مدوز
»
وقتي دروغ
قامت خود راست مي نمود
و راست
قامت خود را شكسته ديد
با گريه گفت
يك از كاروانيان:
« با كاروان هيچ
با همرهان پوچ
ما را چه كس به منزل مقصود مي برد؟»
«
يازده سپتامبر باشد يك دروغ
يك جنايت وز بلاهت يك نبوغ!!
….
صفحه ي ٢١٥ و ٢١٦
….
آسمان دين نبودش آفتاب
گر نبود آن شاهدان انقلاب
در رباعي هاي من نقش شهيد
يك حماسه از ادب را آفريد
«
از لاله ي سرخ نغمه اي بشنيدم
نقاش شدم،  ز ديده خون پاشيدم
نقاشي داغِ دل به پايان برسيد
تصويرِ شهيد را به دفتر ديدم
»
باز مي آيد به يادم شعر ناب
شعرِ زيباي طلوعِ افتاب
گلرخان ، خورشيد را باور كنيم
بندكيِ حضرتِ داور كنيم
هفده شهريورِ پنجاه و هفت
مانده در انديشه، از يادم نرفت
دوست دارم اُمَّتِ اميد را
آب را، آيينه را، خورشید را
يادم آيد از ستم وان شامِ درد
از زنانِ شير دل ، روزِ نبرد
عشق، چشمش خوانگاه ژاله بود
ژاله ميداني كه پُر از لاله بود
در خياباني كه خون جوشيده بود
فاطمه در فاطمه روييده بود

رود خون ما روان همواره است

چاره سازم گفت تنها چاره است
تا از اين رَه ما كجا شوئيم دست
راه بايد رفت و بُت ها را شكست …

……..

پ . ن

[١] . من و تو باید خودمان را تغییر بدهیم ، جنگ را متوقف کن

[٢] . آقای اوباما من غزه را دیدم

[٣] . اوباما ، مسلمان کارد به استخوانش رسیده – put to trump's یک اصطلاح انگلیسی ست – کارد به استخوان رسیدن.