🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آسمان شهر بی بارانی ام
از هجوم بادهای سلطه گر
برده از هر ابرهای این دیار
رودهای خشک در آن جلوه گر
بر شکوفایی گل های بهار
با حسادت های قلب سرد او
زد به شلاقی تن بستان سبز
خشکسالی ها به بار آورد او
سبزه ها در این دمن زیبنده بود
دشت هایی که کنون حس غریب
باد سردی که چنان زوزه کشان
بی نوازش، بر تن گل ها نصیب
مرگ باران ها، که آزرده زمین
بی طراوت پیر کرده این وطن
بسته شد لب های او از تشنگی
خستگی افتاده بر خاک کهن
بارش سیلابی ی جهل و جنون
از سکوت صورتک های نقاب
با فریب عده ای دلال خون
اشک شد همزاد ما از التهاب
مانده رد بی فروغ باختن
در درون سینه ها از خشم نیست
میهن زیبای دوران ها ، عبوس
مهرورزیدن دگر یک رسم نیست
پر کشید از ملتی، رویای او
از اسارت در وجودش چیره شد
رد آزادی ، به زیر خاک رفت
آبی این آسمانم ، تیره شد
ادریس علی زاده اردیبهشت ۱۴۰۱
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
اردیبهشت 10, 1402
سلام و درود
بارانی و بهارانی باشید
پاسخ
اردیبهشت 11, 1402
درودها بر شما نازنین
پاسخ
اردیبهشت 10, 1402
درود بر شما
🙏💐🙏💐🌿🍃
پاسخ
اردیبهشت 11, 1402
و نیز درود بیکران بر شما بانو آریایی
پاسخ
اردیبهشت 10, 1402
مانده رد بی فروغ باختن
در درون سینه ها از خشم نیست
میهن زیبای دوران ها ، عبوس
مهرورزیدن دگر یک رسم نیست
سلام و درود
بسیار عالی ست
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 11, 1402
درود ها به شما استاد گرامی که انرژی مثبت از شما ، باعث تلاش من گردید جهت رفع تدریجی نواقص در سروده های من ، سلامتی شما آرزوست
پاسخ
بستن فرم