🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شهید شاهد قاسم سلیمانی

(ثبت: 221716) بهمن 15, 1398 

 

چشمهای نافذت در ابری از غم جلوه داشت
غنچه های دیدنی در دام ماتم خیمه داشت

ای که صدها خاکریز و بیشه را فتح کرده ای
یک بغل افسوس از گلهای پَر پَر بُرده ای

قامت سروت تکید از سوز و داغ ِدوستان
جرعه جرعه پُر شده غم در دل این بوستان

بغض این اندوه را در سینه ات می ساختند
هر نَفَس نقشی بر این سجاده ها می بافتند

لحظه ای تردید در راهت نمایان نیست نیست
با حرامیها به میدان جهاد , تا 2020

ساعتی در شط , زمانی کوه , وقتی خاکریز
جلوه ی رزمش هزاران خوشه از هر تاک ریز

طول ایام جهادش همچو یک عمری گذشت
کام کفتاران دنیائی به هر ننگی گذشت

این تعلقها که نامردان به دنیا داشتند
از کنار چشمهایش مثل یک تیری گذشت

او نه چپ بود , نه در راست خیمه ای بر پا گذاشت
جز جهاد ِ روز و شب در ذهن خود ماوا نداشت

رهروی سالک , مجاهد سیرتی نیکو منش
شرحه شرحه , روح او , نیکو سرشت

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):

نظرها
  1. مينا امينی

    بهمن 15, 1398

    درود بزرگوار

    قلمتان همواره نویسا

    مانا باشید به مهر💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا