🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۳۹۵/۰۶/۲۳ |
| تعداد شعر: | 154 |
| تعداد مطالب: | 31 |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ |
خجالت می کشم از مِهر بنویسم
جنوبِ کشورم از درد می سوزد
هوا و دلخوشی و زندگی، تعطیل
نفسها در هجومِ گرد می سوزد
عطش، شورابه ای هم طعمِ بختِ عشق
که جانها در حریقِ زرد می سوزد
جهان، این روزها بر کامِ نامردان
به جای آن همیشه مرد می سوزد
کسی فکرِ نجاتِ جانِ انسان نیست
همه امّیدها دلسرد می سوزد
مهناز نصیرپور
پ.ن: پاداش مردم جنوب سرزمینم که جان و ناموس و زندگی خود را در جنگ از دست دادند شورابه و بی آبی و هوای گردآلود است؟
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
امیر راهین در افق
سپاس جناب راسخ
امیر راهین در افق
درود استاد لاهیجی سپاسمندم از نکته نطرات ونقدعالیتان زحمت کشیدید
سلام زیباست اما چون فرمودید: چند نکته را عرض می‌کنم! ۱ ارکان‌بندی شعر را به صورتی پیش ببرید
