🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
همیشه ی ابر وماه در لابلای پنهان
مشحون باران
و درخششی از رعد
واژه های خمود را روی انگشتان جسارت
قلقلک می دهد
تا پوسته بشکند
از قامت خسته ی احساس
و
ظهر از زیر زلف تو
در بی آرامش به آرایش باد تن دهد
مشوّش در بی خیال ترین ِ
ترانه های آشفتگی ،
نگاه ، صف بکشد
به دیدار هزار دوباره ی
رقص جنون چون بهارت
که در تناور تو
یخ بسته ،
به فوران گل
بیاراید
هرچه دریغ بود،
و
این موسم
در رگ خشک
می دود…
به کوهساران فرهادیم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):