🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هنوز
در الف مرزهای ناشناخته ی عشق
درگردابهای سر گردانی
دست و پا می زنم…
ماه می نگارم در نگاه
و
تو تمامی آبی عطشم را
تشفی خواهی داد…
با گسیل گیسوی گسسته
در آغوش نسیم،
عطر افشانیش
دمی از مسیحایی به مردگیم
می زد…
علیرغم عبور از میانه های ضیق و ضایع زمین
بوی آسمان پیچیده در فهم ستاره
بازمانده دهان زمان از توحش خاک
بوی لولیدگی خلیج خوکها
شامه را زکام کرده
کدورت حصار حیوان
پشت سر نهاده
زمین پر تمرین زوزه ها ست
و
شریان خودش را
گاز می گیرد…پر گاز
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
فروردین 26, 1398
هزاران درود …بسیار زیبا و دل انگیز
همواره می آموزم از قلم نابتان
پاینده باشید و ماندگار
پاسخ
فروردین 27, 1398
سلام بر استاد گرانمهرم
مانند همیشه زیبا و استادانه
در پناه خدا 🌿👏👏👏🌿
پاسخ
بستن فرم