🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
طلایه دار حضور
طنین قلب مرا سوز و ساز خواهی شد
شکوه آینه های نماز خواهی شد
کنونکه راهی میقات عاشقان شده ام
شراب زمزم راز و نیاز خواهی شد
اگرچه فصل زمستان سخن ز یغما کرد
به دشت سبز دلم یکّه تاز خواهی شد
بیا که وقت سحر کوره راه حسرت را
طلوع پرچمی از اهتزاز خواهی شد
میان موج بلا در کشاکش طوفان
نسیم نافله ی چاره ساز خواهی شد
طلایه دار حضور تو می شود خورشید
چراغ صحن و سرای حجاز خواهی شد
صفای خانه ی جانان شکوفه ی لبیک
و نغمه های بسی دلنواز خواهی شد
برای خسته دلانی که از تو می گویند
حریم خلوت راز و نیاز خواهی شد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
تیر 24, 1399
سلام و درود بر شما
احسنت
پاسخ
تیر 24, 1399
اگرچه فصل زمستان سخن ز یغما کرد
به دشت سبز دلم یکّه تاز خواهی شد
درودهای بسیار استاد گرانقدرم
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 25, 1399
با سلام و درود خدمت شما آقای معصومی عزیز
بسیار زیبا
چند بار خواندم و هر بار لذت بردم
🌹🌹🌹👏👏👏
پاسخ
تیر 25, 1399
پاسخ
تیر 25, 1399
این اثر با دو زبان نوشته شده بود …
زبان مرسوم و زبانی پنهان در پشت واژه ها…
درود بر شما
پاسخ
بستن فرم