🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
طعمه ی خویشم و در رهگذر از کوچه ی دور
خسته از همهمه ی باد دراین محبس کور
مثل خاری که بیفتد به دل حلقه ی باد
چرخ پیچید و بیفکند مرا تا لب گور
سرم از دغدغه ی سود ندارد آرام
آب می بینم و دشتی پر از آتش و هور
در همان لحظه که دل میل پریدن دارد
خواهشی موج زند بال گشاید تا سور
نیست امید که دل سوخته ام از امیال
چه کنم تا بکجا چشم بدوزم چون مور
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
تیر 27, 1399
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
بستن فرم