طنز “نیمه اینترنتی”

ممنون پس لازم شد همیشه مجرد بمانم تا خنده بر لبان شما همیشه جاری باشد

جناب مانا که موجبه هستند نیز عکس ندارند چه رسد به مسلوب و مصلوب دوران سیاوش

جناب طارق هم بر این اوضاع خندیدند و حسودی شان گل کرد بر مجرد بودن سیاوش و امر فرمودند که به هر حیله ای که شده ، سیاوش را در آتش تاهل گرفتار سازیم. امید که گل خنده بر لبان همه دوستان شکوفا باشد.
سیاوش گر ز امر طارق من سر بپیچاند
من و مانا بهم تازیم و وی در آتش اندازیم.

در آتش روم و دل به سودابه ها ندهم
فرمود
نقل است که او عزب بود. او را گفتند: کدخدایی خواهی؟ گفت: نی. گفتند: چرا؟
گفت: از بهر آنکه با من شیطانی است. یکی دیگر درآید و مرا طاقت آن نباشد که دو شیطان در یکی خانه من باشند گفتند چگونه ؟
گفت هر یکی از ما را شیطانی است یکی مرا و یکی اورا دو شیطان در یک خانه چگونه بود.

سلام و درود
پس با این همه اشتراک، چطور همچنان در ترکاندن بزرگ، دچار تردید هستید؟!

همان یارا مسیر مارا از هم جدا می کند

همه شاهد باشند که ما سخن از وصال کردیم و شما سخن از فراق

فرمود
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم
به راستان که نهادم بر آستان فراق

چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی
فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق

بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود
ز موج شوق تو در بحر بی‌کران فراق

اگر به دست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق

رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قران فراق

چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ست
تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق

ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر می‌خورم ز خوان فراق

فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق

به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق

❤️🙏

مقصود جدایی سروش از سیاوش بود راه وصل این است شما قصیده یا غزلی(سایر قالب های سنتی نیز اشکالی ندارد) ترجیحا به سبک کهن آماده بفرمایید بعد بنده نیز سعی می کنم سروشی به قلم آورم
( از آثاری که قبلا سروده اید نباشد همین یکی دو هفته ی آتی بسرایید البته فرصتی هم بنده داشته باشم که خود را به اول بهمن برسانم )

پس به خواست به زودی زود، غزلی تازه و داغ، منتشر خواهم کرد.

خب، اگر کسی به همسر اول قانع نباشد، نمی توان نگهش داشت.
فقط می توان قدری محدودش کرد و به او انصاف و عدالت و… را یادآوری کرد. ضمنا:
فلاتمیلوا کل المیل
خودش با صدای رسا،
حقیقت را بیان می کند و حسابی به نفع بانوان است.

😂

سپاس ایزد منان را که مهمان مقابله و مناظره نیکان بودم و مرا بر آن داشت تا چند خطی را قلمی کرده و تقدیم نمایم:
بیا که اهل دل از ما مقال می طلبد
برای واقعه ی بی مثال می طلبد
رسید مژده که بهمن دوباره در راه است
به صد کرشمه سروشم وصال می طلبد
بجوش آمده خون سیاوشم گویا
بصد بهانه فراق و جدال می طلبد

❤️🙏😂

چشم، ان شاء الله
و تمرکزم بر سروش،
افزون بر کوتاه بودن قالب، بخاطر تکمیل معرفی یکی از قالب هاست تا ان شاء الله بعدش به معرفی کامل قالب بعدی بپردازیم.

سپاس ایزد منان را که مهمان مقابله و مناظره نیکان بودم و مرا بر آن داشت تا چند خطی را قلمی کرده و تقدیم نمایم:

بیا که اهل دل از ما مقال می طلبد
برای واقعه ی بی مثال می طلبد

رسید مژده که بهمن دوباره در راه است
به صد کرشمه سروشم وصال می طلبد

بجوش آمده خون سیاوشم گویا
بصد یهانه فراق و جدال می طلبد