🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از اول مجنون بودم
به شب و روزِ
توازن ترازوی چشمانت
که هزار نیزه ی سر کج
بدستم می داد…
در آمده از همیشه ی غلاف
تا
پلک بزنم در تواتر اکنون طلوع تو
روز بزنم
به قلب شب
صبح چند قلو بزاید
سپیده دمان
ترنم تر بروید
از بامدادان معرفت
روی زبان لحظه
لشکر شام بشکند
به وقت سحر
خیزاب خونینی
دامن پر کند
از پیاپی سرخ انبساط های من
بیرق روز غوغا کند
از قربانم به تو
وقتی
در متن شفق
بالاتر از گاه
به ساعت کربلا
افتاده کشته ی ظهرخونینت
به بی کس ترین گودال قتلگاه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
شهریور 21, 1398
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با سلام و درود خدمت شما بزرگوار
زیبا بود
اجرتون با صاحب اثر
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 21, 1398
سلام و درودها
استاد ارجمند
به بی کس ترین گودال قتلگاه
نهضت و فرهنگ حسینی پشت و پناهتان باد
اجرتان با حسین بن علی علیه السّلام
🌹🌹🌺🌺🌺🌹🌹
پاسخ
شهریور 22, 1398
درودها استاد
خوشحالم که می خوانمتان
مانا باشید و موفق🌷🌷🌷
پاسخ
بستن فرم