🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پیداست که عدل و داد ، بند است و اسیر
هر عاقل و فرزانه ، چو طفل است به شیر
ما منتظر صدور حکمی هستیم
اینجا همه بزدلند و اجسام چو شیر
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 4, 1401
درود جناب مروج همدانی گرانقدر
در مصراع اول شعر شاعر با حذف حرف اضافه ضروری (در) نشان داده که برخلاف رویکرد غالبش به فرم هم اهمیت داده و این اتفاق خوبی است. اما به نظرم افراط در این اهمیت موجب رها کردن مفهوم سازی شده. در مصراع دوم، جمله ” هر عاقل و فرزانه چو طفل است به شیر” از نظر مفهومی واقعا غیر قابل پردازش است چگونه عاقل چو طفل شیرخوار است؟ آن هم هر عاقل؟
اگر هم شاعر دلیلی برای این تعبیر دارد این دلیل فقط نزد شاعر است و خواننده با تحیر با آن رو به رو می شود و نمی فهمدش.
در مصراع سوم شعاری داده می شود که به لحاظ قدرت و قاطعیت زیباست هر چند ارتباطش با دو مصراع قبلش سست است وقتی عدل و داد در بند هستند، حکم صادره نیز ناعادلانه خواهد بود.
و تمامی عاقلان هم که طفل شیرخواره هستند …
در مصراع نهایی نیز اولا رابطه همه و اجسام عجیب و غریب است و آن واو را هر جور بخوانیم معنی نمی دهد
اینجا همه بزدل هستند (همچنین ) اجسام مانند شیر هستند؟؟؟!!!
اینجا همه بزدل هستند ( اما) اجسام مانند شیر هستند؟؟؟!!!
اینجا همه بزدل هستند (بنابر این) اجسام مانند شیر هستند؟؟؟!!!
گذشته از این خود جمله اجسام مانند شیر هستند عجیب و غریب است.
مجددا تاکید می کنم که توجه شاعر به فرم به زعم من اتفاق مبارکی است اما اگر تعادل و تعامل درست و صحیح بین فرم و معنی برقرار نشود، شعر نمی تواند اثر القایی داشته باشد و مگر در شعر اجتماعی می توان از اثر القایی کلام چشم پوشی کرد؟
با درود بیکران
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
بستن فرم