🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۳۹۵/۰۴/۱۵ |
| تعداد شعر: | 127 |
| تعداد مطالب: | |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۳/۰۲/۲۲ |
یک کوزه غزل دارم یک سفره پذیرایی
مهمان ِ منی امشب ای عشق ِ اهورایی
دم کرده هوا اینجا بغض ِ عطشی دارد
مشتاق ِ نمی باران در مرز ِ شکوفایی
هرکس که تو را دیده لب بسته ز گفتارت
تو مطلع ِ خورشیدی در ظلمت ِ تنهایی
در ذهن ِعطشناکم تصویر ِتو می جوشد
چون شرجی بارانی در ساحل ِ دریایی
ای پرچم ِ تقدیست بر بام ِ فلک بر پا
از عشق ِتو لبریز است این دل دل ِشیدایی
آئینه سراپا شد تسلیم ِ تماشایت
من با تو و تو بامن در یک شب ِرویایی
گردیده طلا چون مِس درحسرت ِدیدارت
آتش غزلی گفته با حس ِ زلیخایی
طلعت خیاط پیشه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
سلام و عرض ادب به مانای مهربان با سپیدی روبه رو هستیم که می خواهد
عادل دانشی در امشب ستاره نام تو را داد می زند
درود مانای عزیز سپاس از نقد و حسن نظرت البته من خودم رو شاعر نمی
مانا جان این را از صمیم دلم می گویم بابا طارق فدای فرزند
مهرداد مانا در امشب ستاره نام تو را داد می زند
چنین در روایات خوانده ایم که عدالت و حکمت در نزد علی پسر ابیطالب بوده
۱- دفتر اول ( زیر سایه ی خورشید ) سالهای ۷۸ و ۷۹ ۲- دفتر دوم (
