🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خاک عالم بر سر من می کنند
وانگه آتشها، که بر هم می کنند
جستجوها می کنند در کار من
چون نیابند عشق در اعمال من
از گناهانم طبقها ساختند
دار من بر روی آن پرداختند
نیک دانستم چرا در این میان
رخت بربستند از من عارفان
عشق آن نیست تا بخواهم لذتی
عشق آنست تا ببخشم نعمتی
درد آن نیست تا بپیچم بر خودم
درد آنست تا نبینم جز خودم
کار ِباران، خاک خُشک آراستن
تشنگی ها را ز جان پیراستن
راه باران، سبزه آرائی، چمن
چشمه ها جاری کند در هر دمن
ما به دست خود، شکستیم ریشه ها
خاک جولان می دهد، در بیشه ها
درد را بر دردها انباشتیم
خود پسندی را بر آن افراشتیم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):
اسفند 26, 1398
عشق
علاقه یِ شدّت قلب
به علقه ها احترام باید کرد
سلام
استاد مروجی اندیشه نگار
دستمریزاد
تقدیمی : 🌷
لاکِ خود بینم فرو ، بس عارفان
در میان خلقی رها از خود همان
لحظه با نعمت خدایی روبرو
سدِّ جوعی می کنند با قرصِ نان
ولی اله بایبوردی
26 / 12 / 1398
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍃
پاسخ
بستن فرم