🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 عشق حقیقی

(ثبت: 264760) مهر 30, 1402 

 

من از تبار رنج و دردم

یک روز بی غم سر نکردم

عمریست که راحتی ندیدم

عشقی و محبتی ندیدم

با هر که شدم رفیق جانی

حاصلی نداشت جز زیانی

با آنکه محبتی ندیدم

هر نبض برای کس تپیدم

سیراب شدند همه ز عشقم

من ماندم و کوله باری از غم

دل در غم و درد غوطه ور شد

غم ماند و همیشه مستقر شد

من بودم و درد و نیمه جانی

فرسوده و جسم ناتوانی

یک دل که هزار تکه گشته

یک عمر که بی ثمر گذشته

دیدم همگان بفکر خویشند

در فکر صعود و کسب بیشند

از جمله خلق دل بریدم

دل کنده و عزلتی گزیدم

دیدم که ز خلق جز زیان نیست

بی مصلحتی در آشیان نیست

درد دل خود به کس نگفتم

از جمله ی خلق غمم نهفتم

در خلوت خود خون گریه کردم

دل را به سرشک بخیه کردم

زنگار گناه ز دل زدودم

در خلوتم اندیشه نمودم

ناگاه دلم حرارتی یافت

بیدار شد و جسارتی یافت

دیدم که خدا نشسته در دل

در سینه من گزیده منزل

او گوش به درد من سپارد

دستان مرا خدا فشارد

با این دل زار مهربان است

او محرم دلشکستگان است

دیدم که رفیق بی کلک اوست

دروازه عشق بدون شک اوست

ارزش نه دگر جلا و رنگ است

نه جاذبه ی رخ قشنگ است

عشقی نبود بغیر‌ الله

هر عشق دگر رود به بیراه

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    مهر 30, 1402

    عشقی نبود بغیر‌ الله
    هر عشق دگر رود به بیراه

    سلام بر عزیز جان

    عشق به یک ذره عشق به الله است
    اگر میخواهیم‌عاشق خدا باشیم‌ باید به هم عشق بورزیم

    در پناه خدا همیشه عاشق باشی 🌱👏👏👏👏👏👏🌱

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا