🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
روئیده یک گل سرخ
آنجا که گریه کردی
با اشک خودتو آن روز
در خاک ریشه کردی
آن اشک یادگار
دیدار آخرین بود
همیشه جاودان شد
اشکی که آتشین بود
چون اشک آخرینت
همراه خون دل بود
شد در رخ گل سرخ
خون دل تو مشهود
قلب تو را شکستم
بی آنکه خود بدانم
دادی تو خون دل را
با اشک خود نشانم
هرچند با زبانت
چیزی بمن نگفتی
حرف تو را شنیدم
وقتی چو گل شکفتی
گل را چو چیدم از خاک
دستم به رنگ خون شد
خاک تمام اطراف
یکباره لاله گون شد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم