🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 علی ع و قدر

(ثبت: 247130) فروردین 31, 1401 

 

قدر اندازه ترین اندازه است
قدر گلبانگ شب خاطره است
لحظه هایش در دلم گلواژه ساخت
رنگ فرشش چلچراغ خانه ساخت
در سکوت خالص اش بانگ خدا
در سراسر لحظه اش مهر و وفا
در سیاهی های او صد نور مهر
چون کلام گرم او دیوان شعر
یاد پرچمدار قدر تا صبح بود
یاد او چون چلچراغ ناب بود
از سخاوتهای بی حد و حساب
از کلام گرم او در آن کتاب
ناله هایش در دل افلاک بود
اشکهایش اندرون چاه بود
صورتش در شعله ی ایثار سوخت
قلبش از عشق الهی پاک سوخت
آه او رفت و به افلاکان رسید
اشک ایتام و فقیران را ندید
او وجودش هاله ای از عشق و مهر
چون کلام گرم او دیوان شعر
نخلهای گرم یادش می کنند
بچه های کوچه یادش می کنند
جامهای شیر بر دست علی
کوله بار نان بر دوش علی
در سیاهی ها وجودش نور بود
دست او انبوهی از انگور بود
سفره اش جز نان خشک چیزی نداشت
آنچه داشت در سفره ی دیگر گذاشت
قامتش رعنا چون سرو سهی
در میان جنگها تند و قوی
هرگز از بیت خدا چیزی نبرد
هرگز از مستضعفان چیزی نخورد
از سحر تا شام بارش دوش بود
چون کمان و تیر او پر جوش بود
روح او محصور در جسمش همی
فکر او در راه معبودش همی
در دل شب نکته ها می گفت او
با خدایش رازها می گفت او
قدر تا صبح اش پر از انوار عشق
لکه های شب گریز از دام عشق
در سیاهی نور می باید بدید
چشمها بر دور می باید بدید
سالها چشمانمان را بسته ایم
از نگاه بر کرده هامان خسته ایم
دیده هامان کور سوئی می زند
پلکهای خسته بر هم می زند
شب رسید و ما در غفلت شدیم
تا سحر با نفس بد همسر شدیم
لحظه هامان دائما در خواهش است
شاه بال خواهشم در جوشش است
چتر خاموشی برویم باز کرد
صد خیانت در نظر دمساز کرد

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا