🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 غزل آه قلم

(ثبت: 224893) فروردین 17, 1399 

 

قلم که تحفه ای از شعر تازه دربرداشت
به احترام تو از سر کلاه را برداشت

قدم گذاشت به صحن تو ، صحنه ی کاغذ
قلم هوای سرودی دوباره در سر داشت

قدم قدم به سراییدنت مشرّف شد
اگر خطا نکنم قصد طرح دیگر داشت

نشست و واژه به واژه تو را مجسّم کرد
تو را ، تمام تو را ، او که خوب از بر داشت

تو را سلاله ای از ماه و آفتاب نوشت
قلم چقدر به زیبایی تو باور داشت

وَ بعد چادری از شب کشید موی تو را
اگر چه موی تو شأنی از این فراتر داشت

به پیش آمد و پیشانی تو را رو کرد
سپیده ای که برای تو حکم مادر داشت

دو تا هلال، دو رنگین کمان ، دو بال رها
قلم برای دو ابرو چقدر خواهر داشت

قلم رسید به درگاه باشکوه هنر
به چشم تو که هنرهای نامکرّر داشت

به چشم تو ، به محلّ نزول وحی هنر
که هر یک از مژه ها نقش یک پیمبر داشت

قلم رسید به پایان ماجرای خودش
وَ اینک این تو و این پرده ، آخرین ” برداشت ” :

برای تو چه هنرها … ولی برای خودش
کشید آه و در آخِر که دیده ای تَر داشت

حنظله ربانی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. رضا زمانیان قوژدی

    فروردین 17, 1399

    درودها استاد.
    مدتهاست شعر به این قرص و محکمی نخوانده ام.
    دلمریزاد

  2. محمدعلی رضاپور

    فروردین 21, 1399

    محمدعلی رضاپور

    فروردین 20, 1399

    درودتان گرامی!
    در پنجمین کارگاه ادبی سایت، منتظر نظرات ارزشمندتان هستیم:
    http://sherepaak.com/225005/—

  3. طارق خراسانی

    تیر 14, 1399

    سلام و درود

    شاهکارتان را خواندم و لذت بردم

    آفرین

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا