🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از سکوتم، صولتِ فریاد می ریزد به هم
وز حدیثم، قصه ی فرهاد می ریزد به هم
از سؤال بی جوابم ، وز هراسِ مبهمم
داد ویران می شود بیداد می ریزد به هم
خستگی هایم اگر جاری شود در ذهنِ سال
مهر می گرید مرا، خرداد می ریزد به هم
شعله پرپر می شود از هرمِ آه زخمی ام
آن چنان که برگِ گل در باد می ریزد به هم
می روم بر بالِ یاد اما در این تقدیرِ کور
در سراب بی نصیبی یاد می ریزد به هم
می نشینم در نگاهِ آفتاب اما دریغ
روزِ روشن در شبِ میعاد می ریزد به هم
من که سهلم در تبِ توفنده ی بارانِ یأس
کوه می پیچد به خود،پولاد می ریزد به هم
وای اینک در سیاهِ سینه ی فصلِ فریب
پیلتن با خدعه ی شغاد می ریزد به هم
#کامران_شاه_علی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
اسفند 12, 1402
سلام و درود
بسیار عالی ست🌹
پاسخ
اسفند 12, 1402
درود متقابل سخنور گرانمایه جناب خراسانی عزیز
سپاسگزام از توجهتان🌺🙏
پاسخ
اسفند 12, 1402
درود بر شما
عالی است جناب شاه علی عزیز
دستمریزاد👏👏👏💐💐💐
پاسخ
اسفند 12, 1402
سلام و درود بر فرهیخته ی گرانقدر جناب گیوه چیان
سپاسگزار مهرتان هستم🙏🌺🌺
پاسخ
اسفند 12, 1402
درودبرشما
بسیارزیباست جناب شاهعلی بزرگوار
موفق وسلامت باشید.
🌺🌺🌺
پاسخ
اسفند 12, 1402
درود و سپاس فراوان شاعر گرانقدر جناب یغمایی عزیز🙏🌺
پاسخ
بستن فرم