![بهاره کیانی قلعه سردی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2021/10/PicsArt_09-22-11.58.36-scaled-e1635244415334.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من مینویسم تا ابد، از منظر چشمان تو
شاید که آرامش شود، سهم دل از طوفان تو
شاید مرا باور کنی ای نوگل زیبای من
وقتی که باشم لااقل، خاک ته گلدان تو
هر قطره از باران دی، یاد تو را میآورد
من ماندمو این کوچه و هرگوشهاش پیمان تو
ردّ قدم هایت ببین، بر صفحهی قلبم نشست!
پاخورده ای بیجان شده، این قالی کرمان تو
شککرده بودی بر دلی، که ازنگاهت مینوشت!
تا مانده پشت دفترم، با رفتن ایمان تو!
درد دل ما را فقط، چشم تو درمان میکند
ای کاش جان خستهام، باشد دَمی مهمان تو
مِهرَت گذشت و نوبت آبان و آذر شد ولی
عمریست ماندم منتظر در حسرت باران تو
برگرد و غم را از دلم با دست پُر مهرت بچین
دین و دل و دنیای من، یکجا همه قربان تو
#بهاره_کیانی ✍
۹۸/۹/۲۷
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
آذر 30, 1398
مِهرَت گذشت و نوبت آبان و آذر شد ولی
عمریست ماندم منتظر در حسرت باران تو
انتظار کشیده ای …
به امید رها از انتظار…
دست مریزاد
یلدا مبارک
🌸🌸🌸🌸🌷🌸🌸🌸🌸
پاسخ
بستن فرم