🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
” نا گفته ”
تو همان قصه یِ ناگفته یِ لب هایِ منی !
حالت بغضِ گلوگیر به شب هایِ منی !
آمدی خوابِ منِ ای دلبرِ شیرین گفتی !
بابِ دندانِ توام ! سهمِ رطب هایِ منی !
صاف و آیینه تر از هر که به معشوق توئی !
مستجابی به دعا نذرِ طلب هایِ منی !
وای بیدار شدم دستِ تو در دستِ که بود !
ای مُعبّر سببِ شکُّ و غضب هایِ منی !
دوستت دارم و آشفته یِ آرامِ توام !
میگزم لب به خدا حسرتِ لب هایِ منی !
سرخرو منگِ سرِ کوچه همان آواره
نقره داغت شده ام مُهرِ لقب های منی
روی دوشت همه جا می روم و می گویی
غرقِ در حیرتی و و ماتِ عجب هایِ منی !
زنده گردم به نفس هایِ سراسر روحت
تو همان قصه ی ناگفته ی لب های منی !
میثم علی یزدی رفسنجان
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اردیبهشت 11, 1402
شاعر گرانقدر
زیبا بود
لذت بردم
سپاس
پاسخ
اردیبهشت 13, 1402
عرض ادب جناب شبگرد
سپاسگزارم 🙏
پاسخ
اردیبهشت 11, 1402
درود بر شما
زیبا سروده اید
🙏🌹🙏🌹🙏🌹🌿🍃
پاسخ
اردیبهشت 13, 1402
سلام بانو خیاط پیشه
سپاسگزارم پاینده باشید 🙏
پاسخ
بستن فرم