🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
قلمم کو که تو را آمده بر در بکشم
تن تو در تن خود آرم و در بر بکشم
تن بی جان خودم را به زمین میکشم و
تو کجایی که نفس در بر پیکر بکشم؟
در و دیوار دلم را بنگر غیر تو نیست
قلمم را بشکن غیر تو را گر بکشم
جوهر اشک بخشکیده به چشمم و هنوز
عطشم هست دگر حادثه ی تر بکشم
عطشم هست ولی باده ی جنت نرسم
نتوانم، نتوانم که تو را سر بکشم
یا رب این فاصله بردار جنونم مرسان
نتوانم که دو دلداده غمین تر بکشم
یا که یاری بنما دست به دستش بنهم
یا کمک کن ز غم او دم آخر بکشم
احمد خشنودی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
فروردین 19, 1399
درودتان
زیباست
در پتاه خدا 🌿👏👏👏👏🌿
پاسخ
فروردین 19, 1399
درود بر شما جناب خراسانی
مانا باشید 🌷🌷🌷
پاسخ
فروردین 19, 1399
سلام بر شما شاعر توانا.
عالیست.
دلمریزاد
پاسخ
فروردین 19, 1399
سلام بر شما
سپاس، بسیار لطف دارید ⚘⚘⚘
پاسخ
فروردین 20, 1399
درودتان گرامی!
در پنجمین کارگاه ادبی سایت، منتظر نظرات ارزشمندتان هستیم:
http://sherepaak.com/225005/—
پاسخ
بستن فرم