🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
جای پای سیل طغیانگر
به چشم خویش دیدم
رویا هایم
بر بادمی رود...
در چنگال موج سر کش
هزار غوطه می خورد…
صورت گل آلوده
پای در گل و دست در لای ، لای بلا
دست و پا می زنم…
در مرثیه ها
زجه و ناله
ومور ومویه ها
در خشونت آن روی گلین زندگی
خفه می شوم؟ ، نه
البته
خوب می دانم…
که چه می خواهم…
و
من کیم؟
چقدر بر لب تیغ و تیرگی زمین
راه می روم...
این امید و پایمردیم
همیشه چربیده
بر هرچه که می خواست
مرا از یادم ببرد…
و
هزارکوران باد و بوران
بارهابر شکوه زاگرسش ، تاخته و وزیده
امّا
هنوزش سرِبلند
این قلّه ی بودن
به
روشنتر ین ستاره می ساید
وهیچ ،آن ، خم نکرده
به صعوبت و هرچه سخت
این ماندگاران و پایمردان سبز !
این زاگرس پر بلوط و
بی پایانِ تنومند
خم نکرده سر، هرگزش
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
فروردین 20, 1398
درود بر شما و درود بیکران بر پایمردان همیشه سبز زاگرس
اگرچه باران مرثیه شد بر سرزمینم
اما
تو بهار را بنویس
با روشنترین ستاره
بر تیرگی و خشم سیلاب
زنده باشید و پایدار
پاسخ
فروردین 20, 1398
درودها
بر حضور گرانقدرتان
همیشه باشید به مهر و نیکویی های خداوند عزیز🌸🍃🌸🍃🌸🍃
پاسخ
فروردین 21, 1398
درودها استادم
سهم شهر شما و من هم از رحمت آسمان سیل ویرانگر شد
و به گاه جنگ بمب های جگر سوز
چه توان گفت که زاگرس همیشه سیه پوش بوده از مرگ دلیران
و مخمل کوه سبز می پوشد تا بگوید
هنوز هم زندگی هست هر چند . . .
پاینده باشید به مهر🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم