🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 لیلای رسوایی

(ثبت: 243776) دی 1, 1400 

 

تو ای عاشق تو ای تنهاترین لیلای رسوایی
تو ای محبوب غم بی تاب هق هق های تنهایی

بیا سر را به بالینم نشان تا بنگرم رویت
ببینم روی ماهت را در این شبها که اینجایی

چرا لبریز و محتاجی به آن دلبر که عاشق نیست
ستاره کهکشانی تو ببینی خود در آنجایی

نمیدانم چرا سرمست چشمانت نمیگردی؟
در آن صورت دو تا مجمع که میتابد به زیبایی

در آن چشمان که سوسو میزند امواج گیرایی
نمیدانی چه کردی با دو چشمانت ،چه شهلایی؟

به خالی کنج لبهایت که بنهاد آفریننده ات
نگاهی کن چه میبینی دوچشم و خال خرمایی

به آن سیرت، به آن عصمت، به آن شوکت، به آن پیکر
نگاری، دلبری، سیمین بدن داری، چه رعنایی؟

نده دل را به هر بی کس که قَدرَت را نمیداند
برم قربان آن هیکل که می ارزد به دنیایی ./

بابک قدمی واریانی(ققنوس)پنجشنبه پنج بامداد
۱۴۰۰/۸/۲۷

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. علی معصومی

    دی 1, 1400

    🍃🌺🍃🌺🍃🍃

    • ممنون استاد عزیزم جناب معصومی مهندس عالی قدر کشورم .
      ممنون و سپاس از لطفتان

  2. خسرو فیضی

    دی 1, 1400

    . با درودم نیک 🌺
    .
    . نده دل را به هر بی کس که قَدرَت را نمیداند
    . برم قربان آن هیکل که می ارزد به دنیایی
    .
    . به به چه بی پروا و زیبا !!! 🌺
    . استاد گرانمهر کلک هنرور تان چنان رقصی از
    . گلواژه گان میگیرد که تمااااشایی 🌺
    . در انتظار اشعار زیبای دیگرتان هستم
    . جانتان پر ز باده عشق و مهر 🌺🌿🌹🌿🌺

    • باسلام جناب خسرو فیضی عزیز ممنون و
      متشکر فرازمان کردید .لطفتان مایه دلگرمیست انشالله همیشه خوش باشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا