🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثنوی درد ۳

(ثبت: 229074) تیر 24, 1399 

 

بار دیگر گفتگوها باب شد
این جدل از طرف پرتاب شد
سالها حفظ شرف با بذل جان
آنطرف چشم حقیقت خواب شد
لحظه لحظه دامها را ساختند
مردمی را در عذاب انداختند
رشوه و تاراج سهل و ساده شد
ظلم و جور حاکمان تابنده شد
هر کدام دستی به یغما داشتند
در میان کاخها جا داشتند
فقر آسان وارد هر خانه شد
عشق با این خانه ها بیگانه شد
آن حقوقهای نجومی باب شد
زندگی در جامعه بی تاب شد
آن حقوقهای کذائی تا نجوم
در قضاوتها نکردند یک هجوم
قوت مردم روی هم انبار شد
خانه ی بیچارگان آوار شد
سکه و ارز دشنه ای بر قلب دوست
خون مردم را مکید و کند پوست
ما همه در انتظار عدل و داد
سالها بگذشت ، گردیدیم کباب
رفته رفته گور خوابی باب شد
کولبر بودن. تلاشی ناب شد
ریزگردها کور می کرد چشمها
مردمی آشفته از این خشمها
آنطرف تر جشنها برپا شدند
خوردنیها وارد کشتی شدند
چون بشاگرد هر کجائی ساختند
بی وفائی را بجان انداختند
از پزشکان بی خیالی ساز شد
دردها دنبال هم آغاز شد
زیر میزی جای زیر لفظی گرفت
دزدی اکنون وجه ی رسمی گرفت
هر وکیلی جای دلالی نشست
دامن هر تپه ای ویلا نشست
ارزش اموال مردم دود شد
زیرخاکی های مردم سود شد
رفت در جیب حرامی زاده ها
شمش شد دست تباهی زاده ها
برده شد گنجینه های این دیار
دست بردند خائنان بر خاویار
آبها در چاهها کم می شدند
میوه ها در کانتینر جمع می شدند
بارگیری شد فرستادند عدو
ما ندیدیم سهم مردم جز کدو

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا